به گزارش همشهری آنلاین،همه تماشای حقههای شعبدهبازی را دوست دارند و کریس آنجل به راستی از بهترین شعبدهبازان است. او اجراهای منحصر به فرد خودش را دارد و با بهکارگیری شیوههای نوین توانسته رنگ و لعاب مدرنتری به حقههای قدیمی بدهد و هیجان کارهایش را بیشتر کند.
تابوت مرگ
هر کاری از کریس آنجل برمیآید و برای او غیر ممکن وجود ندارد. او دائم به دنبال راهی جدید برای مجذوب کردن طرفداران خویش است و به راستی که در این کار تا به امروز خیلی هم موفق بوده؛ چرا که نه تنها در آمریکا و اروپا بلکه حتی در کشورهای آسیایی و خاورمیانه هم محبوبیت بسیاری کسب کرده و طرفداران زیادی دارد؛ آنقدر که طرفداران او حتی به جانش هم قسم میخورند! و خدا به داد کسی برسد که اگر به جناب کریس چپ نگاه کند!
کریس برای کسب شهرت و محبوبیت هر چه بیشتر، گاه کارهای خیلی خطرناکی میکند؛ مثلا در جعبهای میخوابد و بعد جعبه را منفجر میکند یا با دستهای بسته شده در تابوتی میخوابد و به سمت ارههای مرگ جلو میرود.
ماجرا چیست؟
کریس در یکی از برنامههایش یک بار دیگر تصمیم میگیرد با مرگ دست و پنجه نرم کند و ترس و هیجان را باز هم به دل طرفدارانش بیندازد. او در این کار بسیار خبره است؛ چرا که حتی ما هم با دیدن کلیپهایش از پشت شیشه جعبه جادویی، پا به پای او هیجان و دلهره و ترس را تجربه میکنیم.
این بار او تابوتی چوبی را برای مرگ انتخاب کرده، با نگرانی درون تابوت میخوابد و در تابوت بسته میشود. کریس دستهایش را از سوراخهایی که روی در تابوت تعبیه شده، بیرون میآورد و از همکارانش میخواهد تا دستهایش را با دستبند ببندند! برخلاف مخالفتهای همکارانش، کریس اصرار میکند و آنها هم اطاعت.
حالا کریس درون تابوتی خوابیده که درش بسته است و دستهایش با دستبند به هم زنجیر شدهاند. ماشین چوب بری و رنده برقی حدود ۱۰ متر عقبتر به چشم میخورد و قرار است کریس و تابوت مرگش را ببلعد. ماشین چوب بری به قدری بزرگ و قوی است که در یک چشم به هم زدن میتواند درخت بزرگی را تکهتکه کرده و به برادههای چوب تبدیل کند. واقعا کریس میخواهد از دست این هیولا نجات پیدا کند؛ آن هم با دستهای بسته!؟
ماشین چوببری را روشن میکنند و تابوت کریس روی ریلی به سمت مرگ پیش میرود. او وقت زیادی ندارد، باید دستهایش را باز کند و از تابوت بیرون بیاید، در غیر این صورت این آخرین اجرای او خواهد بود. در آخرین لحظه دستهایش را باز میکند ولی او را نمیبینیم که از تابوت بیرون بیاید و تابوت در دهان ماشین چوببری فرو میرود و تکه تکههای چوب و براده از سمت دیگر ماشین درون کامیونی میریزد. فریاد تماشاچیان بلند میشود. آنها نمیتوانند باور کنند که کریس به دام مرگ افتاده باشد؛ آن هم با دست خودش! از کریس آنجل خبری نیست!
دقایقی در سکوت و اضطراب سپری میشود، مجری را میبینیم که با چشمانی اشکآلود، زیر لب زمزمههایی میکند. مادر کریس که میان جمعیت قرار دارد، طاقت نمیآورد و دواندوان در حالی که نام پسرش را صدا میزند به سمت ماشین چوببری هجوم میبرد. ولی ناگهان آنجل در کمال ناباوری و میان فریادها و ضجههای مادر و طرفدارانش، از درون کامیون برادهها بیرون میآید و با فریادهایی، موفقیتش را جشن میگیرد.
کریس چطور توانست از چنگال مرگ فرار کند؟
باز هم مرد ماسکی برای پردهبرداری از این راز به داد ما میرسد و زیاد منتظرمان نمیگذارد. او میداند کریس کار چندان سختی هم نکرده و خطر چندان بزرگی را تحمل نکرده؛ بلکه موضوع خیلی سادهتر از این حرفهاست. این نمایش راز سادهای دارد که در یک دستبند قلابی، یک در مخفی و افکت آینه خلاصه میشود. مرد ماسکی دقیقا همین نمایش را اجرا میکند تا به همه ثابت کند تنها کافی است کمی زیرک بوده و سرعت عمل داشته باشید، آن وقت شما هم میتوانید به شهرت برسید. البته این حقه خطرهای بسیاری هم دارد که اگر تمرین و سرعت کافی نداشته باشید گرفتار خواهید شد.
خب! مرد ماسکی هم با تابوت و دستیارانش در صحنه حاضر میشود. درون تابوت میخوابد و دستیارانش با تفنگهای پرچ، در تابوت را پرچ میکنند تا شبههای باقی نماند. دستهایش را از سوراخ بیرون میآورد و دستیارانش به آنها دستبند میزنند. ماشین روشن میشود و تابوت به سمت دندانهای رنده برقی جلو میرود و چند دقیقه بعد او نیز صحیح و سالم در میان برادههای پشت کامیون ظاهر میشود.
او راز این حقه را اینگونه توضیح میدهد که تابوت و پرچهای در آن واقعیاند و به راحتی نمیتوان در تابوت را باز کرد. تابوت هم واقعا درون ماشین چوببری میرود و خرد میشود و چیزی از آن باقی نمیماند. ولی در حقیقی بودن دستبندها شک کنید! آن دستبندها قلابیاند و با یک فشار کوچک قفلشان باز میشود. حالا که دستهای شعبدهباز آزاد است، وارد مرحله بعدی میشویم: درون تابوت در دیواره کناری آن دری مخفی و لولایی وجود دارد که به سمت بیرون باز میشود و فقط کافی است شعبدهباز در زمان مناسبی، خودش را بیرون پرت کند.
میپرسید اگر خودش را به بیرون پرت کرد، پس چطور دیده نمیشود!؟ افکت آینه که در شعبدهبازی کاربردهای زیادی دارد، اینجا به درد میخورد. زیر ریل درست در نقطهای که شعبدهباز قرار است بیرون بپرد، آینهای کار گذاشته شده که تصویر زمین را منعکس میکند و ما دیگر از پشت آن خبر نداریم.
حالا مگر پشت آن چه خبر است؟ هیچ! فقط برای جناب شعبدهباز تشکی پهن کردهاند که هنگام بیرون پریدن آسیبی نبیند. حالا به حفره ارهبرقی نزدیک شدیم، شعبدهباز دستهایش را باز کرده و از در مخفی بیرون پریده و تابوت خالی به درون دهان هیولای بزرگ میرود و خرد و خمیر از سوی دیگر خارج میشود. اگر با دقت به کلیپ نگاه کنید، متوجه میشوید نزدیک به دهانه اره، زیر ریل سایهای افتاده. این همان آینه است و با گذشتن تابوت از روی ریل، آینه به لرزه درمیآید، ولی چنان درجه هیجان نمایش بالاست که همه فقط به شعبدهباز محبوب خود و جانش فکر میکنند و جزئیات دیگر را نمیبینند.
حالا شعبدهباز ما بیرون از تابوت قرار گرفته و بدون اینکه کسی او را ببیند، از پشت به سرعت خودش را به کامیون برادهها میرساند، داخل میرود و منتظر میماند. زمانی که طرفدارانش را به قدر کافی متاثر کرد، آن وقت مانند قهرمانی ظاهر میشود و موفقیتش را جشن میگیرد. حالا که راز نمایش را میدانید، آیا باز هم از دیدن آن متحیر خواهید شد؟
داستان دو نیم کردن یک زن در پارک، واقعی یا خیالی؟
یکی دیگر از کارهای عجیب و غریب کریس آنجل، دو نیم کردن زنی آن هم در مقابل چشم تماشاچیان است! بدون هیچ وسیلهای! او طبق معمول در پارک به سراغ عدهای میرود و یکی از آنها را انتخاب میکند و از او میخواهد روی نیمکت دراز بکشد. ولی بعد او را بلند میکند و میگوید: «ببخشید! قصد توهین ندارم ولی تو قدت برای این کار کوتاهه!» و بعد زن بلند قدی را که دامن به پا دارد، انتخاب میکند. او را روی نیمکت میخواباند و از دو نفر دیگر که میان جمعیت قرار دارند، کمک میگیرد.
یکی از آنها پاهای زن را میگیرد و دیگری دستهایش را. کریس بعد از کمی تمرکز از آنها میخواهد با شماره سه هر کدام دستها و پاها را به طرف خود بکشند. هر دو باید هنگام کشیدن فشاری به یک اندازه وارد کنند. کریس آنجل آمادهباش میدهد و روی کمر زن خم میشود، نفسهای عمیق میکشد و سپس با دست ضربهای به وسط شکم زن میزند.
حالا وقت کشیدن است. دستها و پاهای او را به صورت افقی میکشند و در برابر نگاه متحیر بینندگان و حاضران در صحنه، زن از وسط دونیم میشود! نیمه بالایی او وحشتزده روی زمین میافتد و نیمه پایینی او روی نیمکت مینشیند. نیمه بالایی که حسابی شوکه شده است، فریادکشان با کمک دستهایش از محل نمایش دور میشود. تماشاچیان هم از روی ترس و حیرت جیغ میکشند. باورش سخت است، حتی برای کسانی که با چشم خود آن را دیدهاند. به راستی زنی جلوی چشمشان و بدون هیچ وسیلهای از وسط دو نیم شد!
آیا چنین چیزی واقعا ممکن است؟
جواب بسیار واضح است: معلوم است که چنین چیزی جز در فیلمها ممکن نیست. جناب کریس آنجل اگر واقعا این کاره بود، همان دختر کوتاه قد را دو نیم میکرد! مگر فرقی هم دارد!؟
این نمایش حقهای از پیش تعیین شده است. زن قدبلند در حقیقت از دو نفر تشکیل شده، قسمت بالایی بدن زن فلجی است که اصلا پا ندارد و قسمت پایینی و پاها متعلق به بندباز ماهر و زبردستی است که بدن بسیار نرمی دارد.
تا به حال فکر کردهاید چرا این زن در چنین برنامهای دامن بلند و گشادی به پا داشت؟ مطمئنا فکر نکردید چون خیلی بااهمیت به نظر نمیرسد. ولی برای جناب کریس که با زیرکی این نمایش را طرحریزی کرده، خیلی هم مهم است. چون دامن بلند و گشاد به بندباز این امکان را میدهد تا بدن خود را خم کند و دولا دولا راه برود، بدون اینکه کسی متوجه شود. در این صورت به راحتی نیمه بدون پای زن فلج روی کمر بندباز قرار گرفته و جناب کریس آن را به دو نیم میکند. این تکنیک خم شدن از نرمشهای ورزش یوگاست که کریس آنجل با ذکاوت تمام از آن برای اجرای نمایشش استفاده کرده است.
دوباره که به کلیپ اجرای این برنامه نگاه کنید، متوجه غیرعادی بودن شکم زن پس از دراز کشیدن روی نیمکت خواهید شد و همچنین بعد از آنکه بدنش نصف میشود، او با مهارت تمام روی دو دستش راه میرود، انگار سالهاست به این کار عادت کرده و از صحنه دور میشود. شاید او به نیمه بدنش دیگر نیاز ندارد که این چنین با سرعت دور میشود! صبر کن، کجا میروی؟ بیا و پاهایت را هم ببر! بعدها این زن در یک برنامه مستند که از کانال دیسکاوری پخش میشد، به جلوی دوربین رفت و از سختیهای زندگی یک معلول سخن گفت. کسانی که نمایش کریس را به یاد داشتند، او را شناختند و دست جناب کریس آنجل به همین راحتی رو شد.
نظر شما